کد مطلب:3835 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:1082

باب سوم : در مناظره و شرایط و آداب و آفات آن
فصل اول : در شرائط و آداب بحث و مناظره

مقدمه :

باید متوجه باشیم كه مناظره و تبادل فكر و راءی و نظر در احكام دینی به عنوان بخشی و عضوی از پیكره دین تلقی می شود. ولی مناظره و تبادل نظر دارای شرایط و آداب و موقعیت و فرصت مناسب (و مخصوص به خود) می باشد.

اگر كسی دست اندر كار بحث و مناظره - بر اساس وجه صحیح آن - گردد، و شرایط و آداب آن را رعایت كند قطعا در قیام به حدود مناظره ، موفق و كامیاب بوده و در این كار مهم از پیشینیان پیروی كرده است ؛ زیرا آنان در مسائل مختلفی به بحث و مناظره می پرداختند و هدف آنها - صرفا - الهی بوده و می خواستند از رهگذر مناظره ، جویای حقایقی گردند كه از دیدگاه خداوند متعال ، به حق بوده است .

كسی كه برای خدا و در راه او مناظره می كند دارای علائم و مشخصاتی است كه از رهگذر آن ، شروط و آداب مناظره روشن می گردد.

(حقایق مربوط به این فصل در ضمن هشت مسئله ، مورد بحث قرار می گیرد):

1- باید مناظره به منظور اثبات حق انجام گیرد نه به خاطر تظاهر و ریاء

هدف و مقصود مناظره كننده باید عبارت از رسیدن به حق و جویا شدن ظهور و پدیدار گشتن حق باشد، ولو آنكه به هر كیفیتی این حق ثابت شود.

نباید منظور اهل بحث و مناظره چنین باشد كه گفتار و نظریه خود را به كرسی نشانده و حق به جانب بودن خویشتن را اظهار نموده و سرشار بودن مایه های علمی و صحت راءی خود را اثبات كنند؛ زیرا اینگونه هدف گیری در بحث و مناظره به عنوان جدال و ستیز و ریاكاری تلقی می شود كه ما قبلا ضمن بحثهای گذشته از قبح و زشتی های این شیوه و نهی اكید از آن ، آگاه شدیم .

یكی از نشانه های وجود قصد و هدف الهی در مناظره ، این است كه مناظره كننده - جز در مواردی كه امید تاءثیر در طرف مناظره وجود دارد - وارد مناظره نگردد، و اگر بداند كه طرف بحث او، سخن وی را نمی پذیرد و زیر بار حق نمی رود (و در راءی شخصی خود پافشاری می كند)، و اگرچه خطاء و اشتباه او كاملا روشن گردد، به هیچوجه دست از سلیقه شخصی خویش برنمی دارد، مناظره با او جائز نیست ؛ چون آفات و نتایج سوئی - كه بعدا درباره آنها بحث خواهیم كرد - بر این گونه مذاكره مترتب خواهد شد، و هیچ هدف مطلوب و صحیحی از رهگذر آن به دست نخواهد آمد.

2- اولویت و اهمیت والای امر به معروف و نهی از منكر نسبت به مناظره

اشتغال به مناظره در صورتی صحیح است كه وظائف و تكالیف دیگری كه از آن مهمتر است در میان نباشد؛ چون اگر مناظره درباره امر واجب به صورت مشروع برگزار گردد به عنوان انجام و اداء یكی از واجبات كفائی محسوب می شود. اما اگر وظیفه دیگری كه دارای وجوب عینی و یا كفائی و مهمتر از خود مناظره است در میان باشد اقدام به مناظره جائز نخواهد بود.

از جمله وظائف و تكالیف واجب - كه هم اكنون و در دوره ما كسی بدان قیام نمی كند - مسئله امر به معروف و نهی از منكر است (كه از لحاظ اهمیت در درجه نخست قرار دارد، و اقدام به آن نسبت به مناظره دارای اولویت می باشد).

باری ، ممكن است مناظره كننده در مجلس مناظره با یك سلسله از منكرات مواجه گردد؛ - چنانكه این حقیقت بر كسانی كه نسبت به حالات واجب و حرام ، مجرب هستند مخفی نیست . علاوه بر این ممكن است مناظره كننده راجع به مسئله ای بحث و مناظره كند كه هیچوقت و ابدا مورد ابتلاء كسی نباشد و یا به ندرت اتفاق می افتد، از قبیل برخی از دقائق علمی و فروع و شاخه های جزئی احكام دینی (كه كمتر در عمل اتفاق می افتد). و نیز احیانا ممكن است از او و دیگر حاضران ، حالاتی سر زند كه گوینده و مستمع هر دو دچار گناه گردند از قبیل : ایجاد محیط وحشت ، ناسزا و زشت گوئی و آزاررسانی و كوتاهی و غفلت نسبت به امر واجب ، مانند نصیحت و سفارش مسلمین و ترغیب به محبت و مودت ، كه مناظره كنندگان موظف به رعایت اینگونه وظائف اخلاقی هستند؛ ولی متاءسفانه در حین مناظره ناخودآگاه از این وظائف سر باز می زنند و گرفتار این آلودگیها می گردند و خود متوجه آن نیستند و تصور می كنند كه با هدفی الهی به مناظره می پردازند.

3- اجتهاد - یا - شرط مناظره در احكام دینی

كسی كه در مسائل دینی مناظره می كند باید مجتهد باشد، مجتهدی كه بتواند بر طبق نظر خود فتوی دهد نه آنكه پیرو راءی و نظر شخص دیگر باشد و بر طبق راءی او اظهار نظر كند. و آنگاه كه حق و حقیقت به زبان طرف مناظره ، ظاهر گردد باید از راءی و نظر او پیروی كند و بدان گرایش یابد.

اما كسی كه به درجه اجتهاد نرسیده است نمی تواند در ضمن مناظره ، با مذهب و راءی و نظر كسی كه خود از وی تقلید می كند به مخالفت برخیزد. آیا اگر مخالفت كند چه فائده ای می توان از رهگذر مناظره او تصور نمود؛ در حالیكه او نمی تواند - در صورت بروز و آشكار شدن ضعف و بطلان نظریه اش - از مذهب و راءی خود دست بردارد؟ بر فرض كه این فرد فاقد اجتهاد، با شخص مجتهدی به مناظره پردازد و ضعف و سستی دلیل ، و بالمآل بی پایگی نظریه او روشن شود چه كمك و مددی به مجتهد خواهد كرد؟؛ زیرا او بر این اساس فكر می كند كه باید مسئله ، بر طبق نظریه وی سرانجام گیرد، نظریه ای كه از دیدگاه او به حق است و در نظر او بر راءی مجتهد ترجیح دارد - اگرچه در واقع و فی نفسه ، نظریه او ضعیف باشد - چنانكه همین امر در میان سایر مجتهدین نیز اتفاق افتاده است ؛ زیرا آنها نیز قبلا به ادله و شواهدی برای اثبات نظریه خود متمسك می شدند؛ سپس برای آنها یا دیگران روشن می شد كه ادله آنها سخت سخیف و سست بوده ، و در نتیجه پس از ظهور ضعف ادله آنها، فتوای آنها نیز تغییر می كرد، كه این تغییر راءی را در یك كتاب و حتی در محدوده یك برگ كتاب آنها نیز احیانا می بینیم .

4- حق و حقیقت - یا - هدف اساسی مناظره

باید مرزهای بحث و مناظره به وقایع مهم دینی و یا مسئله قریب الوقوع ، محدود باشد (و نباید در هر مسئله كم ارزش و یا مسائلی كه در آینده بسیار دوردستی اتفاق می افتد، وقت و فرصت را تلف كرد)؛ لذا مناظره كننده باید متوجه این نكته اساسی بوده و بدان اهتمام ورزد.

آنچه در مناظره دارای اهمیت است ، مسئله ظهور و روشن شدن حق و حقیقت می باشد. ضمنا نباید مناظره كننده برای اثبات حق ، سخن و گفتار خویش را بیش از اندازه - طولانی سازد.

مناظره كننده نباید مغرور و فریفته شود و این تصور در او به وجود آید كه بحث و مناظره در مسائل نادره یعنی مطالبی كه به ندرت اتفاق می افتد و شگفت انگیز می باشد موجب ورزش و رشد ملكه و نیروی استدلال و تحقیق انسان است ؛ چنانكه این تصور غالبا برای كسانی پیش می آید كه خواهان حظ نفس بوده و می خواهند از طریق اظهار فضل و ابراز علم ، كامروا گردند. لذا در تعریفات ، و نقض و ایرادهائی كه بر این تعریفات وارد است ، و همچنین در مغالطات و امثال آنها مناظره می كنند.

اگر حالات روحی اینگونه افراد دقیقا و به درستی در بوته امتحان و آزمایش قرار گیرد می بینیم هدف و آماج آنها در مناظره حتی چنین چیزی نیست (یعنی نمی خواهند از رهگذر مناظره به ورزش فكر و تقویت ذهنی روی آورند چه رسد به اینكه دارای هدف الهی باشند).

5 - شایسته است جلسه مناظره از تیررس دید مردم بدور باشد

باید مكان خلوت و دور از چشم مردم - از دیدگاه مناظره كننده - برای امر مناظره ، محبوب تر از مناظره در مجالس و محافل باشد؛ زیرا اگر مناظره در محلی به اصطلاح دنج و خلوت انجام گیرد این امر به تمركز فكر و صفاء اندیشه - برای درك حقیقت - كمك بیشتری می كند.

مناظره در حضور توده مردم ، انگیزه های ریاء و تظاهر و حرص در غلبه و اسكات خصم را - ولو به هر دلیل باطلی هم باشد - تحریك می نماید.

كسانی كه دارای مقاصد و اهداف فاسد هستند شیوه آنها این است كه از جواب به سؤ ال دیگران در جای خلوت ، احساس كسالت و سستی می نمایند؛ ولی در مجالس و محافل در پاسخ به مسائل ، با هم به رقابت برمی خیزند، و برای اینكه پاسخ به مسائل را در مجامع به خود منحصر سازند (سخت به تكاپو افتاده ) و دست اندر كار حیله و چاره جوئی و نیرنگ می گردند.

6- باید مناظره كننده ، پویای حق باشد

مناظره كننده باید در پویائی از حق همچون كسی باشد كه دنبال گم گشته خویش در تكاپو است . و آنگاه كه گمشده خود، یعنی حق را پیدا كرد باید در حالیكه اشك شوق می ریزد، خدای را سپاس گوید. او نباید در اینكه حق به دست او و یا به دست شخص دیگری ظاهر می شود فرق و امتیازی ببیند. باید او را چنین تصور كند كه طرف و شریك مناظره او، یار و یاور او می باشد، و نباید او را به عنوان خصم و دشمن خویش تلقی نماید. لذا اگر شریك مناظره وی ، او را به اشتباهش واقف سازد و یا حق را برای او ظاهر و روشن نماید باید از او تشكر كند؛ چنانكه اگر كسی راهی را در پویش و جستجوی گمشده خویش طی می كند؛ ولی شخص دیگری او را از طریق دیگر به گمشده اش رهنمون می گردد، (مسلما ارشاد او شایسته تشكر و سپاسگزاری است ). حق و حقیقت نیز گمشده هر فرد باایمانی است كه باید هر مؤ منی بدینسان در صدد پویائی از آن برآید.

پس بنابراین اگر حق به وسیله بیان طرف و شریك مناظره او پدیدار گردد باید بدان شادمان گشته و از او سپاسگزاری كند؛ نه آنكه احساس شرمساری نموده ، و كوشش خویش را در مبارزه و دفع و طرد او بكار گیرد.

7- ضرورت بكار داشتن انصاف در مناظره

مناظره كننده نباید یار و یاور (یعنی شریك مناظره ) خود را در انتقال از دلیلی به دلیل دیگر، و از سؤ الی به سؤ ال دیگر بازدارد؛ بلكه باید امكاناتی برای او به وجود آورد تا آنچه در ذهن خویش فراهم آورده بكار گرفته و آنرا ایراد نماید، و از خلال مجموع سخنان و بیانات وی آنچه را مورد احتیاج او در رسیدن به حق است استخراج كند. اگر مناظره كننده ، حق را ضمن تعبیر و بیانات او به دست آورد، و یا ملاحظه كرد كه سخن او مستلزم ثبوت حق است - اگرچه خود او از این استلزام ، غافل باشد - باید از او بپذیرد و خدای متعال را سپاس گوید (كه حق و صواب به دست شریك مناظره او پدیدار گشته است )؛ زیرا هدف مناظره عبارت از رسیدن به حق است ولو آنكه این حق در طی سخن و بیان نامتناسب و غیرموزون و ناهماهنگ جلب نظر كند، سخن و بیانی كه هدف و مطلوب او از لابلای آن به دست می آید.

اینكه مناظره كننده به طرف بگوید: این نظریه ، - با توجه به اینكه تو سخن و راءی نخستین خود را رها كردی - لازمه سخن من نیست و نمی توانی چنین و چنان بگوئی ، و امثال اینگونه سخنها - كه باید آنها از اراجیف و یاوه گوئیهای مناظرین تلقی كرد - صرفا عبارت از عناد و لجاج محض و خروج و انحراف از طریق حكمت و استواراندیشی است .

غالبا ملاحظه می كنید كه مناظره ها در محافل به ستیزه جوئی و جدالها و نزاعهای محض ، منتهی می شود تا آنجا كه شخص معترض ، مطالبه دلیل می كند، ولی مدعی در حالیكه بدان آگاهی دارد از اقامه دلیل خودداری می نماید. و بالاخره جلسه مناظره سرانجام به انكار و اصرار و عناد و كینه منقضی می شود. بدیهی است كه چنین مناظره ای عین تباهكاری و خیانت به شرع مقدس و موجب ورود فرد در سلك و كادر كسانی است كه در قرآن كریم - به خاطر كتمان علم -، مورد نكوهش قرار گرفته اند.

8 - مناظره باید با افراد برجسته علمی صورت گیرد

باید با افرادی مناظره كرد كه دارای استقلال علمی (و صاحب نظر) می باشند - تا در صورتیكه مناظره كننده ، طالب حق باشد - بتواند از بیاناتشان سودمند گردد.

اكثر مناظره كنندگان از مناظره با دانشمندان چیره دست و بزرگان علم احتراز می جویند؛ چون می ترسند كه مبادا حق از رهگذر بیان آنها پدیدار گردد. لذا علاقه دارند با اشخاصی به مناظره برخیزند كه از لحاظ علمی در درجه پائین تری قرار دارند تا بتوانند حس آزمندی و طمع خود را در ترویج باطل ، بر افراد ضعیف العلم تحمیل كنند.

علاوه بر این شرائط و آدابی كه یاد شد، شرائط و آداب دقیق دیگری نیز برای مناظره كننده وجود دارد؛ لكن شرائط و آدابی كه ما از آنها یاد كردیم می تواند ترا به شناخت مناظره ای كه با هدف الهی صورت می گیرد، و شناخت كسی كه به خاطر خود مناظره و یا به خاطر انگیزه ها و هدفهای ناروای دیگر به مناظره می پردازد، رهنمون گردد.

فصل دوم : آفات و نتایج سوء بحث و مناظره نادرست

مقدمه :

در این فصل ، آفات مناظره و نتایج سوئی كه از رهگذر مناظره نادرست عائد انسان می گردد، و از بلیاتی كه از مهلكات اخلاقی به شمار می آید، بحث و گفتگو می شود.

لذا باید متوجه باشیم مناظره ای كه به منظور غلبه بر دیگران و اسكات طرف و مباهات ، و شوق و تمایل عصبی به اظهار فضل ، صورت می گیرد منبع و سرچشمه همه خویها و رفتارهائی است كه از نظر خداوند متعال ، ناستوده است ؛ ولی از دیدگاه ابلیس ستوده می باشد.

رابطه و نسبت اینگونه مناظرات با زشتیهای باطنی - از قبیل تكبر و خودبزرگ بینی ، عجب و خودستائی ، ریاء، حسد، رقابت ، تزكیه نفس و خودپسندی ، جاه طلبی و امثال آنها - همچون نسبت خمر و شراب با زشتیها و زشتكاریهای ظاهری از قبیل : زنا، قتل ، و نسبت و تهمت زنا به دیگران است . همانگونه كه اگر كسی میان شرب خمر و سایر گناهان و زشتكاریها مخیر باشد، و شرب خمر را - به خاطر ناچیز شمردن جرم آن - بر دیگر گناهان ترجیح دهد؛ در نتیجه ، همین گناه ، وی را به طرف گناهان و زشتكاریهای دیگر سوق می دهد؛ همینگونه نیز اگر بر روحیه كسی حس علاقه به غلبه بر دیگران و اسكات آنها در مناظره ، و جاه طلبی و مباهات بر اقران ، چیره و مستولی گردد، اینگونه تمایلات ، او را به اظهار و ارتكاب علنی تمام پلیدیها سوق می دهد (كه می توان آنها را به عنوان آفات و نتایج سوء مناظره های نادرست تلقی كرد).

(مطالب مربوط به این فصل ، طی گزارش دوازده آفت بررسی میشود):

1- عدم پذیرش حق از رهگذر مناظره تواءم باجدال و ستیزه جوئی

یكی از آفات مناظره ، مسئله عدم پذیرش حق و ناخوش انگاری آن و حرص و تمایل شدید به مبارزه با حق از طریق جدال و ستیزه كاری است . این حالت ناپسند تا آنجا در روح مناظره كننده ستیزه جو پیشروی می كند كه نامرغوب ترین حادثه و نامطلوب ترین رویداد زندگانی - از دیدگاه او - این خواهد شد كه مبادا حق بر زبان طرف مناظره او پدیدار گردد. و هر چند كه حق بدینصورت چهره می نمایاند با توسل به تلبیس و بیان حق به جانب و حربه نیرنگ و چاره اندیشی می كوشد به منظور انكار حق - بر حسب مقدورات و توانائیش - مناظره وی ادامه یابد تا سرانجام ، حق را پایمال سازد.

از این پس ، ممارات و ستیزه جوئی به صورت عادت و طبیعت ثانوی در او درمی آید، آنهم به گونه ای كه هر سخنی به گوشش می رسد - برای اظهار فضل و خرده گیری از خصم - حالت اعتراض و اشكال تراشی هر لحظه در دلش برانگیخته می شود، اگرچه طرف او بر حق باشد؛ چون می خواهد باصطلاح : خودی را بنمایاند؛ لذا به هیچوجه در صدد اظهار حق برنمی آید.

و ما پیش از این درباره نكوهش مراء و ستیزه جوئی و آثار سوئی كه بر آن مترتب است ، آیات و روایاتی را یاد كردیم . خداوند متعال میان كسی كه به او دروغ و افتراء می بندد و میان كسی كه حق را تكذیب می كند جدائی نمی بیند، بلكه آندو را از نظر جرم و گناه روحی و اخلاقی ، با هم برابر می داند آنجا كه می فرماید:

(( (و من اظلم ممن افتری علی الله كذبا او كذب بالحق لما جائه (401) ) ))

چه كسی ستمگرتر از كسی است كه بر خداوند متعال ، دروغ و افترا بسته و یا آنگاه كه حق بدو رسیده ، آنرا دروغ پندارد و آنرا تكذیب نماید.

عدم پذیرش حق و تكذیب آن ، نوعی از كبر و خودبزرگ بینی به شمار می آید؛ زیرا قبلا گفتیم كه كبر و استكبار، در واقع عبارت از رد كردن حق به گوینده آن می باشد. و مراء و جدال ، مستلزم چنین حالتی است ، (یعنی انسانرا وامی دارد كه زیر بار حق نرود و آنرا تكذیب نماید).

ابی درداء و ابی امامه و واثله و انس می گفتند: روزی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله ) بر ما وارد شد در حالیكه ما راجع به یكی از مسائل دینی سرگرم بحث و مجادله و ستیزه جوئی بودیم ، دیدیم رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) چنان خشمگین شد كه شدت خشم او برای ما بی سابقه بود. سپس فرمود: (ملتهائی پیش از شما به علت جدال و ستیزه جوئی ، گرفتار انحطاط و نابودی شدند. از ستیزه جوئی دست بردارید؛ زیرا یك فرد باایمان با كسی به جدال و ستیز برنمی خیزد. ستیزه جوئی نكنید؛ چون ستیزه جو كاملا و سخت زیانكار است . جدال را كنار بگذارید؛ زیرا من در روز قیامت از ستیزه گر شفاعت و وساطت نمی كنم . با هم به ستیز نپردازید؛ چون من برای كسی كه اگر از جدال - در حالیكه حتی حق با او است و راستین می باشد - دست بردارد، سه خانه و جایگاه آرام بخشی در بوستانها و اطراف و مرغزار و میان بهشت و قله های آن ، ضمانت می كنم . از مراء و جدال دست بردارید؛ زیرا نخستین كاری كه پروردگار من - پس از منع بت پرستی - مرا از آن نهی فرمود عبارت از ستیزه جوئی با مردم است (402) )

از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله ) است كه فرمود: (سه خصلت است كه هرگاه كسی خدای عزوجل را با احراز آنها ملاقات كند - می تواند از هر دری كه دلخواه او است وارد بهشت گردد:

1- كسی كه دارای اخلاق نیكو و رفتار پسندیده باشد.

2- فردی كه در سر و علن و آشكارا، و در نهان ، بیم خدای را در دل نگاه دارد.

3- شخصی كه از جدال و ستیزه جوئی خودداری كند، اگرچه بر حق باشد(403) ).

امام صادق (علیه السلام ) از امیرالمؤ منین علی (علیه السلام ) روایت كرده است كه فرمود: (از ستیزه جوئی و خصومت با مردم بر حذر باشید؛ زیرا این دو حالت ، قلب انسان را نسبت به برادران ایمانی بیمار می سازد. و نفاق و دوروئی را در دلها ریشه دار می سازد و به رویش و رشد آنها كمك می كند(404) ).

امام صادق (علیه السلام ) فرمود كه جبرئیل (علیه السلام ) به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) عرض كرد: (از ستیزه جوئی و درگیری با مردم بر حذر باش (405) ).

2- تظاهر و ریاكاری

یكی از آفات و عوامل زیانبار مناظره ، ریاء و تظاهر و ملاحظه از توده مردم و سعی و تلاش برای جلب قلوب آنان و معطوف ساختن توجه آنها به خویشتن می باشد؛ تا بدینوسیله ، دیگران راءی و نظریه او را تاءیید نموده ، و او را نسبت به طرف مناظره وی یاری داده ، و با او اظهار هماهنگی كنند. چنین كاری عین ریاء و تظاهر و بلكه بخشی ناچیز از آن است .

ریاء و صحنه سازی ، یكنوع دردی سخت و درمان ناشدنی و مرضی خوفناك و عامل مهلك و كشنده است . خداوند متعال می فرماید:

(( (و الذین یمكرون السیئات لهم عذاب شدید و مكر اولئك هو یبور )) (406)

و آنانكه نیرنگهای زشت آرند آنها را است شكنجه ای سخت ، و نیرنگ آنان تباه و نابود خواهد شد و اثری از خود بجای نخواهد گذاشت .

برخی از مفسرین گفته اند: این افراد عبارت از ریاكاران می باشند.

و نیز خداوند متعال می فرماید:

(( (فمن كان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لایشرك بعبادة ربه احدا(407) )

اگر كسی به لقاء رحمت پروردگار خویش امیدوار است باید دست اندر كار اعمال شایسته شود، و در بندگی پروردگارش ، هیچ چیزی را انباز او قرار ندهد.

ریاء و تظاهر عبارت از (شرك خفی ) است . رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) فرمود: سهمگین ترین امری كه از آن نسبت به شما سخت بیمناكم (شرك اصغر) است . عرض كردند شرك اصغر چیست ؟ فرمود: ریاكاری و تظاهر. خداوند متعال - آنگاه كه می خواهد بندگان خود را به مجازات اعمال آنها برساند - در روز قیامت به آنها خطاب می كند: به كسانی پناهنده شوید كه به خاطر آنها ریاء و تظاهر می كردید؛ بنگرید كه آیا می توانید پاداش اعمال خویش را نزد آنها بیابید؟(408) ).

و نیز فرمود: (از سقوط در چاه مذلت و خواری (یا از سقوط در وادی حزن و اندوه )، به خداوند متعال پناه ببرید، عرض كردند یا رسول الله این چاه مذلت چیست ؟ فرمود: دره و پرتگاهی است در دوزخ كه برای ریاكاران ستیزه جو آماده گشته است (409) ).

و همو فرموده است : (به ریاكار در روز قیامت می گویند: ای فاجر و گناهكار و ای فریبكار متظاهر، عمل و رفتار تو سردرگم ، و اجر و پاداش تو تباه گشته است ، باید اجر و پاداشت را از كسی مطالبه و دریافت كنی كه به خاطر او عمل می كردی (410) ).

جراح مداینی از امام صادق (علیه السلام ) درباره آیه (( (فمن كان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لایشرك بعبادة ربه احدا) )) سؤ ال كرد، حضرت فرمود: مصداق و منظور این آیه عبارت از كسی است كه دست اندر كار عملی می گردد كه پاداش آفرین است ؛ ولی هدف او رضای خداوند متعال نیست ؛ بلكه او می خواهد صرفا مردم ، وی را پاكیزه و مبری بپندارند، و در میان جامعه به پاكی نامور گردد. این شخص عبارت از همان كسی است كه در عبادت و پرستش خداوند متعال ، دچار شرك می باشد(411) ).

از همان امام (علیه السلام ) روایت شده است كه نبی اكرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (فرشته الهی ، اعمال بندگان خدا را با خوشحالی و رضایت خاطر به ملاء اعلی برمی فرازد. و آنگاه كه حسنات آنانرا بدانسو بالا می برد خداوند (عز و جل ) به ماءموران خود می گوید: حسنات این شخص را در (سجین ) و دیوان اعمال گنهكاران قرار دهید؛ زیرا او در اعمال خویش ، مرا منحصرا در مد نظر قرار نداده بود)(412) . (سجین عبارت از محلی است كه نامه فجار و كفار را در آنجا می نهند).

از امیرالمؤ منین علی (علیه السلام ) است كه فرمود: (برای ریاكار سه ممیز و نشانه وجود دارد: 1- آنگاه كه مردم را می بیند با نشاط و شادمان می گردد 2- و به هنگامی كه تنها است كسل و بیحال می شود 3- و دوست می دارد كه مردم ، او را در تمام كارهایش بستایند)(413) .

3- خشم و غضب

سومین عارضه سوء و آفت مناظره نادرست ، خشم و غضب است . مناظره كننده غالبا نمی تواند خود را از تیررس خشم دور نگاهدارد، و بیشتر اوقات ایندو از هم جدائی پذیر نیستند. بویژه اگر به سخن او ایراد و اشكال كنند و گفتار او را مردود اعلام كنند، و بیان او مورد اعتراض و انتقاد واقع شود، و استدلال او در حضور مردم ، غیرقابل قبول تلقی گردد. در چنین شرائطی ، ناگزیر خشمگین می شود.

خشم و غضب مناظره كننده ، گاهی به حق ، و احیانا نادرست و نا به حق است . خداوند متعال و رسول گرامی او، خشم و غضب را - به هر كیفیتی كه اتفاق افتد - نكوهش كرده و نسبت به آن ، همه مردم را سخت - و بیش از حد انتظار - به عذاب تهدید فرموده است . خداوند متعال می فرماید:

(( (اذا جعل الذین كفروا فی قلوبهم الحمیة حمیة الجاهلیة فانزل الله سكینته علی رسوله (414) ) )) .

آنگاه كه افراد كافر و ناسپاس ، حمیت و غیرت را در دلهای خود برقرار ساختند، آنهم غیرت و تعصب جاهلی ؛ لذا خداوند متعال آرامش و اطمینان خاطر را بر فرستاده خود فروآورد.

به همین جهت خداوند متعال ، كفار را به خاطر تظاهر به عصبیت - آنهم عصبیتی كه بازده خشم است - نكوهش كرده و مؤ منین را به خاطر آرامشی كه پروردگار متعال به آنان مرحمت فرموده مورد ستایش قرار داده است .

از عكرمه (مولی ابن عباس ) در تفسیر (سیدا و حصورا) روایت شده است كه (سید) عبارت از كسی است كه خشم و غضب بر او چیره نگردد.

روایت كرده اند كه شخصی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) عرض كرد: مرا به عملی راهنمائی و توصیه فرما، ضمن آنكه آن عمل ، مختصر است ، مفید و سودمند هم باشد، فرمود: خشمگین مشو. آن مرد دوباره همان درخواست را تكرار كرد، باز هم فرمود: خشمگین مشو(415) .

از معصوم (علیه السلام ) سؤ ال شد كه چه عاملی می تواند انسان را از خشم الهی دور سازد؟ فرمود: خشم روائی مكن (تا گرفتار غضب الهی نگردی ).

از پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) است كه فرمود: (اگر كسی از خشم و غضب خودداری كند، خداوند متعال بر روی عیوب و زشتیهای او پرده می افكند(416) ).

ابودرداء می گوید: به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) عرض كردم یا رسول الله مرا به عملی ارشاد كن كه زیر سایه آن وارد بهشت گردم ، فرمود: خشم مگیر(417) ).

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (خشم و غضب ، ایمان انسان را تباه می سازد آنچنانكه (صبر) یعنی گیاه تلخ و تبرزد، عسل را فاسد می كند و، شهد و شیرینی آنرا از میان برمی دارد(418) ).

و نیز فرمود: (هیچ كسی دچار غضب نگردید مگر آنكه بر لبه پرتگاه دوزخ قرار گرفت (419) ).

امام صادق (علیه السلام ) فرمود: از پدرم شنیدم كه می گفت : مردی صحرانشین و بیابانگرد، حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) رسید و عرض كرد: روزگار و زندگانی من در بیابان سپری می گردد، به من مطالبی جامع و سودمند تعلیم فرما. حضرت فرمود: من به تو دستور می دهم كه خشمگین نشوی . این مرد صحرانشین درخواست مذكور را سه بار تكرار كرد و همان پاسخ را دریافت نمود. سپس گفت : از این پس راجع به چیزی پرسش نخواهم كرد؛ چون رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) مرابه چیزی جز خیر و خوبی ، امر نفرموده است (420) ).

از همان امام علیه السلام است كه گفت : رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (خشم روائی ، ایمان انسان را تباه می كند همانطور كه سركه ، عسل را تباه می سازد(421) ).

روزی در حضور امام باقر (علیه السلام ) سخن از غضب به میان آمد، فرمود: (فردی كه دچار غضب می گردد هرگز روی سعادت به خود نمی بیند و قانع و راضی و آرام نمی شود مگر آنگاه كه وارد آتش دوزخ گردد(422) ). (یعنی تا مرتكب گناهی نشود خشمش تسكین نمی یابد).

همو فرموده است : (در كتاب توراة آمده است : وقتی موسی (علیه السلام ) با خدای عز و جل مناجات می كرد خدا به او فرمود: ای موسی ، نسبت به كسی كه زمام اختیار او را در دست تو قرار داده ام و ترا بر او مسلط ساختم از خشم روائی بر او، خویشتن داری كن تا من از خشم روائی بر تو خودداری كنم (423) ).

از ابی حمزه ثمالی است كه گفت امام باقر (علیه السلام ) فرمود: (این خشم و غضب ، پاره ای از آتش شیطانی است كه در قلب آدمی برافروخته می گردد، و آنگاه كه یكی از شما دچار خشم می شود چشمانش برافروخته شده و رگهای گردن او برآمدگی پیدا می كند و از این طریق است كه شیطان به قلب آدمی راه می یابد و در آن نفوذ می كند(424) ).

اخبار و احادیث در مذمت و نكوهش غضب ، فراوان می باشد:

در اخبار كهن آمده است : یكی از انبیاء به كسانی كه با او مصاحب بودند گفت : چه كسی با من پیمان می بندد كه خشمگین نشود تا بدینوسیله از لحاظ مقام و مرتبت نبوت با من همطراز گردد و پس از من جانشینم باشد؟ یكی از جوانان مجلس گفت : من چنین تعهدی را قبول می كنم . سپس آن پیامبر (علیه السلام ) سخن و پیشنهاد خود را تكرار كرد، باز هم همان جوان گفت : من این مسئولیت انسانی را به عهده می گیرم . او عملا نیز نسبت به تعهد خود وفادار ماند (و هرگز خشمگین نشد). وقتی آن پیامبر (علیه السلام ) از دنیا رفت ، جوان مذكور به مقام و مرتبت او (پس از رحلتش ) نائل آمد، و آن جوان همان (ذوالكفل نبی ) (علیه السلام ) است كه متكفل و متعهد شد خشمگین نگردد و به تعهد خود نیز كاملا وفا نمود.

4- حقد و كینه توزی

چهارمین آفت زیانبار مناظره ، حقد و كینه توزی است كه خود نیز بازده و زاده غضب می باشد؛ چون وقتی انسان به خاطر عدم توانائی بر اعمال غضب و تشفی قلب ، خشم خویش را فرو می نشاند و آنرا به دل می گیرد این حالت به درون او بازمی گردد و در آن نفوذ كرده و در آنجا پایدار و پنهان و محفوظ می ماند، و بالاخره به صورت حقد درآمده و از كینه سر برمی آورد.

مقصود از حقد این است كه قلب انسان همواره با احساس سنگینی و بغض و نفرت دست به گریبان است با اینكه می دانیم كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (یك فرد مؤ من ، كینه به دل خود راه نمی دهد و كینه توز نیست ).

بنابراین حقد و كینه توزی ، ثمره و میوه تلخ خشم و غضب می باشد كه ضمنا امور زشت و حالات ناپسندی را برای انسان به ارمغان می آورد كه این امور عبارتند از: حسد، ناسزاگوئی در برابر حوادث ناخوش آیندی كه به طرف وی آسیب می رساند، عزلت و كناره جوئی و قهركردن ، بریدن از خویشاوندان و نزدیكان ، سخنهای ناروا و نامشروع از قبیل : دروغ ، غیبت ، افشای اسرار مردم ، پرده دری ، نقل مطالبی كه به استهزاء منجر می گردد، آزار رساندن با زبان و كردار. و تا آنجا كه امكانات فرد كینه توز به وی اجازه می دهد (در این مسیر، توسنی می كند).

همه این امور نابخردانه و نكوهیده ، پاره ای از نتایج و آثار سوء حقد و كینه ورزی است . حداقل نتیجه سوء كینه توزی تو - در صورتیكه بتوانی از این امور زشت هم بر حذر باشی - این است كه از وجود این حالت در قلب و درون خود احساس سنگینی می كنی ، و نمی توانی دلت را از بغض نسبت باو بازداری تا آنجا كه ناگزیر می شوی از اداء وظیفه در مورد كارهای مطلوب و مورد پسند خداوند - از قبیل : خوشروئی و رفق و مدارا و عنایت و اهتمام نسبت به طرف مناظره و قیام و اقدام در احسان به او و همیاری و تعاون با او - امتناع ورزی .

تمام این حالات درونی و جنبشهای روانی ، درجه و پایه دین و ایمان تو را به انحطاط و سقوط و نقصان می كشاند و میان تو و تفضل عظیم و پاداش بزرگ پروردگار متعال ، فاصله و جدائی برقرار می سازد، اگرچه ، ترا در معرض كیفر و عذاب قرار ندهد.

باید متوجه بود كه فرد كینه توز - در صورتیكه قادر بر مجازات طرف مناظره خود باشد - می تواند سه حالت را در پیش گیرد:

1- حق طرف خود را به طور كامل و بدون كم و كاست اداء نماید، كه این كار، عین (عدل ) و عدالت خواهی است .

2- نسبت به او از طریق عفو و گذشت احسان كند، كه البته چنین گذشتی را می توان (تفضل ) نامید.

3- ناروا عمل كند و بی جهت و بدون آنكه مستحق ظلم باشد به وی ستم نماید كه چنین عملی را (جور) می نامند.

رفتار سوم ، شیوه اراذل و اوباش می باشد، یعنی افرادی فرومایه ، چنین شیوه ای را انتخاب می كنند.

رفتار دوم ، راه و رسم صدیقین و افراد راستین است .

و رفتار اول ، اوج پایه و درجه مردمان صالح و شایسته ای است ، كه باید فرد مؤ من - اگر نتواند مقام و فضیلت عفو را تحصیل كند - با چنین خصلتی خو گرفته و شخصیت او با همان خصلت درآمیخته و بدان نامور گردد. عفوی كه خداوند متعال ، افراد بشر را بدان امر و دعوت كرده و فرستاده گرامی خود (صلی الله علیه و آله ) و ائمه (علیهم السلام ) را به خاطر داشتن چنین حالتی ، ویژگی بخشیده ، و آنانرا از سایر مردم ممتاز ساخته است . خدای متعال به پیامبرش فرمود:

(( (خذ العفو(425) ) ))

عفو و گذشت را در پیش گیر.

و یا فرمود:

(( (و ان تعفوا اقرب للتقوی ) )) (426)

اگر عفو كنید، چنین شیوه ای با تقوی و پرهیزگاری ، در خور و مناسب تر و دارای پیوند نزدیك تری است .

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (سوگند به خدائی كه جان و حیات من در ید قدرت او است سه چیز است كه اگر در مورد آن ها قسم یاد كنم بجا و به مورد است :

1- هیچ صدقه و انفاقی ، مال و خواسته بشر را كم نمی سازد و از آن نمی كاهد، بنابراین صدقه بدهید و انفاق كنید.

2- هر فردی كه بر او ستم رفته اگر به منظور كسب رضای خداوند، راه و رسم عفو و اغماض را در پیش گیرد، خداوند متعال بر عزت و سرفرازی او در روز قیامت می افزاید.

3- هر كسی كه دری از سؤ ال و درخواست مالی خویش را به روی مردم بگشاید، خداوند متعال دری از فقر و تهیدستی را فراسوی او باز می كند)(427) .

و نیز فرمود: (تواضع و فروتنی ، جز رفعت و والائی مقام چیزی بر انسان نمی افزاید؛ پس فروتنی كنید تا خداوند متعال مقام و منزلت شما را رفیع گرداند. عفو و گذشت ، پایه های عزت و سرفرازی انسان را بالا می برد؛ لذا عفو را پیشه خود سازید تا خداوند متعال شما را سرفراز گرداند. صدقه و انفاق مالی ، مال و ثروت انسان را فزاینده تر می سازد پس صدقه دهید تا مشمول رحمت الهی باشید(428) )

پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود: موسی (علیه السلام ) به خدا عرض كرد: (پروردگار من ، كدامیك از بندگانت در پیشگاه تو عزیزتر است ؟ فرمود: آن كسی كه در عین توانائی بر مجازات ، عفو و گذشت نماید(429) ).

ابن ابی عمیر از عبدالله بن سنان و او از امام صادق (علیه السلام ) روایت كرده است كه آنحضرت گفت ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) در ضمن یكی از سخنرانی ها فرمود:

(هان ای مردم ، می خواهید شما را به بهترین پدیده های آفرینش و عالیترین خصلت و اخلاق پاداش آفرین دنیا و آخرت آگاه سازم ؟ (این خصلتها عبارتند از اینكه ):

1- نسبت به كسی كه بر تو ستم روا داشته است عفو و اغماض را در پیش گیری .

2- با كسی كه ارتباط خود را از تو گسسته و قطع رحم كرده ، صله رحم كنی و با وی در ارتباط باشی .

3- به كسی كه نسبت به تو بدی كرده است نیكی كنی .

4- از عطاء و بخشش نسبت به كسی كه ترا از بخشش و عطای خویش محروم ساخته ، دریغ نورزی (430) ).

اخبار و احادیث درباره فضیلت عفو و گذشت ، بسی فراوان و چشمگیر است ؛ لكن ذكر همه آنها در خور اقتضاء این كتاب نیست .

5 - رشك و حسد

پنجمین آفات و عوارض مضر مناظره عبارت از رشك و حسد است كه خود نیز بازده و نتیجه حقد و كینه ورزی است ، و حقد و كینه ورزی نیز ثمره خشم غضب می باشد، چنانكه قبلا در این باره سخن گفتیم .

غالبا مناظره كننده از حسد نسبت به طرف خود در امان نیست ؛ زیرا گاهی بر طرف خود، غالب و گاهی در برابر او مغلوب می گردد؛ و گاهی فقط سخن او مورد ستایش قرار گرفته و نیز گاهی فقط سخن طرف او مشمول تمجید و تحسین دیگران واقع می شود.

آنگاه كه غلبه با او نباشد و یا سخن او مورد ستایش دیگران قرار نگیرد چنین آرزو می كند كه غلبه و پیروزی از آن او بوده و دیگران نیز از سخن او ستایش كنند و طرف او از این مزایا محروم باشد. اینگونه تمنی و آرزو، عین حسد است ؛ چون علم و دانش از بزرگترین و مهمترین نعمت های الهی است پس وقتی مناظره كننده آرزو كند كه چنین غلبه و پیروزی و لوازم آن از آن او باشد، (و طرف مناظره وی از چنین مزایائی محروم بماند)، در حقیقت نسبت به او حسد ورزیده است . چنین حالتی به هر مناظره كننده ای دست می دهد و دچار چنین روحیه ناستوده ای می گردد. البته - بجز كسانی كه خداوند متعال آنانرا در پناه صیانت خود قرار می دهد - اكثر مناظره كنندگان از چنین گرفتاریهای روحی مصون نیستند؛ لذا ابن عباس گفته است : (علم و دانش را در هر جائی كه یافتید فرا گیرید و آنرا در اختیار خود قرار دهید، و گفتار و ایراد برخی از فقهاء درباره برخی دیگر را نپذیرید، و برخورد و اختلاف آنها را ملاك و معیار قرار ندهید؛ چون اختلاف ورزیدن آنها و در نتیجه ، تفاوت آراء آنان ، همانند مخالفت بزهای نر و یا آهوان نر در میان آغل و یا در كمینگاه شكارچی است ).

اما آنچه درباره نكوهش حسد و تهدید نسبت به آن به ما رسیده است از حد شمار و آمارگیری بیرون است . راجع به مذمت حسد، همینقدر كافی است كه همه رویدادهای آمیخته به گناه و فساد - كه در روی زمین اتفاق افتاده است از نخستین زمان آفرینش آدم تا آخرین هنگام برپائی جهان هستی - از همین رشك و حسد ریشه می گیرد.

آنگاه كه ابلیس نسبت به آدم ابوالبشر (علیه السلام ) حسد ورزید، فرجام كار وی بدانجا انجامید كه خداوند متعال او را از درگاه رحمت خویش طرد فرمود، و شكنجه آتش دوزخ را برای وی آماده كرد تا جاودانه در آن رنج بیند.

حسد - پس از سقوط و ابتلاء ابلیس به سرنوشت شوم خود - بر بشر مسلط گردید و همچون روح و خون در بدن انسانی راه یافته و در آن نفوذ كرد، و سرانجام بصورت عامل و انگیزه دائمی فساد و تبه كاری درآمد.

آری حسد، نخستین لغزش و گناهی بود كه بلافاصله پس از آفرینش آدم روی داد، و همین حالت نابسامان روانی ، موجب قتل و شهادت فرزند آدم ابوالبشر (یعنی هابیل ) به وسیله برادرش (یعنی قابیل ) گردید؛ چنانكه خداوند متعال داستان این دو برادر و مسئله برادركشی را در نبشتار گرامی خود بازگو نمود، و نیز در قرآن كریم حاسد را با شیطان و ساحر و افسونگر، قرین و همپایه معرفی كرده و فرموده است :

(( (و من شر غاسق اذا وقت ، و من شر النفاثات فی العقد، و من شر حاسد اذا حسد )) (431)

و از شر تاریكی آنگاه كه فراگیرد و یا فرو رود و از شر زنانی كه در گرهها می دمند، و از شر حسود آنگاه كه حسادت می ورزد، به پروردگار خود پناه می برم .

رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (حسد، حسنات و كارهای نیك (و ایمان ) انسان را می بلعد و نابود می سازد آنچنانكه آتش ، هیزم را(432) ).

و همو فرمود: (دردها و بیماریهای جامعه های پیشین - كه عبارت از حسد و كینه ورزی است - به طرف شما آرام آرام و بی سر و صدا به حركت درآمده و به شما روی آورده است ، دردهائی كه می تراشد و می زداید، نمی گویم كه موی بدن را می تراشد و آنرا می زداید؛ بلكه دین و ایمان شما را می تراشد و آنرا از صفحه درون و خاطر شما دور می كند. سوگند به خدائی كه جان محمد در ید قدرت او است هیچیك از شما وارد بهشت نخواهید شد مگر آنگاه كه با سلاح دین و ایمان مجهز باشید. و نمی توانید سلاح ایمان را در بر گیرید مگر آنگاه كه نسبت به هم محبت ورزیده (و به هم حسادت نكنید)(433) ).

و نیز فرمود: شش فرقه از مردم - بدون محاسبه و بازپرسی ، به خاطر شش امر - وارد دوزخ می شوند. عرض كردند این شش فرقه چه كسانی هستند؟ فرمود:

1- امراء و فرمانروایان به علت جور و ستم .

2- عرب ها و تازیان به خاطر حمیت و عصبیت جاهلی .

3- رؤ سا و اشراف و مالداران به علت تكبر و خودبزرگ بینی .

4- تجار و سوداگران به خاطر خیانت .

5 - روستائیان به علت نادانی .

6- علماء و دانشمندان به خاطر حسد(434) ).

محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام ) نقل كرده است كه فرمود: (شخصی كه خشم آلود با شتابزدگی وارد هر كاری می گردد (و سخنی عاری از اندیشه بر زبان می آورد و به شدت خشمگین می شود)، در نتیجه دچار كفر می گردد. و حسد، ایمان انسان را می بلعد آنچنانكه آتش ، هیزم را در كام خود فرو می برد(435) ).

امام صادق (علیه السلام ) فرمود: (آفتهای دین و ایمان بشر عبارتند از: حسد، عجب و خودبینی ، و فخر و مباهات بر دیگران (436) ).

همان امام (علیه السلام ) فرمود: خداوند متعال به موسی (علیه السلام ) چنین خطاب كرد:

ای پسر عمران ، نسبت به مردم - به خاطر اینكه لطف و تفضلم را به آنها ارزانی داشته ام - حسادت مكن و به مزایای آنها چشم ندوز، و در دل خود، آنرا پی گیری مكن ؛ زیرا انسان حسود نسبت به احسان من به دیگران ، خشمگین می باشد و می خواهد از كم و كیف بهره هائی كه میان مردم تقسیم كرده ام جلوگیری كند؛ اگر او بدینسان باشد من از آن او نیستم و او نیز از آن من نخواهد بود)(437) . (یعنی نسبت به هم بیگانه ایم ).

و همان امام (علیه السلام ) فرمود: یك فرد باایمان ، غبطه می خورد (یعنی خواهان همانگونه نعمتی است كه خداوند متعال به دیگران عطاء فرموده است )؛ ولی او نسبت به دیگران ، حسد نمی ورزد (یعنی خواهان سلب نعمت از دیگران و جلب آن به خود نیست )؛ لكن منافق حسادت می ورزد و غبطه نمی خورد(438) ).

6- بریدن از افراد و كناره جوئی از مردم

ششمین آفت مناظره ، قهر و فاصله گرفتن از مردم و قطع رابطه با آنها است ، و این حالت نیز از لواحق و پی آمدهای حقد و كینه توزی می باشد؛ زیرا وقتی میان اهل مناظره ، نفرت و انزجار برانگیخته می شود و بالا می گیرد و خشم و غضب از رهگذر آن ، چهره می نمایاند، و هر یك از دو طرف مدعی می گردد كه حق با او است و دیگری اشتباه می كند، و چنین می پندارد و یا چنین اظهار می كند كه طرف وی روی امر باطلی اصرار می ورزد و با اراده ای مستحكم برخلاف راءی او در مخالفت خویش پافشاری می نماید (خشم و كینه ، نتیجه قهری چنین روشی خواهد بود)، و لازمه كینه و خشم او این است كه با او قطع رابطه كرده و از او فاصله گیرد. و این كار از بزرگترین گناهان و از معاصی كبیره است .

داود بن كثیر می گوید از امام صادق (علیه السلام ) شنیدم كه گفت پدرم روایت كرد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) می فرمود: (اگر دو فرد مسلمان از هم دوری گزینند (و به اصطلاح از هم قهر كنند) و مدت سه روز با چنین حالتی بسر برند و با هم صلح و سازش و آشتی ننمایند از حوزه اسلام بیرون هستند و نمی توان میان آنها هیچگونه ولایت و پیوند دوستی تصور كرد. اگر هر یك از آندو در اعاده ارتباط، پیشقدم گردند و سر صحبت را با یكدیگر باز كنند، آن كسی كه در این كار پیشقدم می شود در روز حساب به سوی بهشت ، پیشتاز است (439) ).

از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است كه فرمود: (هیچوقت دو فرد مسلمان از هم قهر و دوری نمی كنند مگر آنكه یكی از آنها مستوجب برائت و بیزاری خداوند و مستحق لعنت او می باشد؛ و گاهی هر دو، مستحق چنین كیفری هستند. (معتب (440) ) به آنحضرت عرض كرد: فدایت شوم این یكی كه قهر كرد و در قطع رابطه پیشقدم شد ظالم و متجاوز است و مستحق چنین كیفری می باشد. پس بنابراین به چه دلیل آن دیگری كه مظلوم است باید كیفر بیند؟ فرمود: چون او برادرش را به ارتباط و آشتی دعوت نمی كند و برای خاطر او خشمش را فرو نمی خورد، و از سخن او صرف نظر نمی نماید. از پدرم شنیدم كه می فرمود: اگر دو فرد با هم درگیر شوند و با هم به نزاع برخیزند و یكی از آنها به دیگری چشم زخمی وارد سازد و بدو آزار روحی رساند و بر او غالب آید باید مظلوم و ستمدیده به رفیق ستمگر خود بازگردد و به او بگوید: برادر! من ستم كارم و مرا عفو كن تا بدینوسیله خلاء و جدائی قهر و قطع رابطه میان او و رفیقش ‍ جبران گردد؛ زیرا خداوند متعال ، داور عادل و دادگری است كه حق مظلوم را از ظالم می ستاند(441) ).

زرارة بن اعین از امام باقر (علیه السلام ) روایت كرده كه فرمود: (شیطان - تا آنگاه كه یكی از مؤ منان از دینش برنگردد - میان آنها دشمنی و جدائی و بیگانگی به وجود می آورد و میان آنها افساد می كند. وقتی آنها از هم فاصله گرفتند به پشت می خوابد و به تمدد و استراحت می پردازد و سپس می گوید: من پیروز و كامیاب شدم . آنحضرت فرمود: بنابراین ، خدای ، آن كسی را بیامرزاد كه میان دو دوست ، انس و آشتی به وجود آورد. ای گروه مؤ منان نسبت به هم ماءنوس ‍ باشید و به یكدیگر مهربانی كنید(442) ).

ابی بصیر از امام صادق (علیه السلام ) روایت كرده است كه فرمود: (تا آن وقتی كه دو فرد مسلمان از هم دوری می جویند شیطان همواره خرسند و شادمان است . و وقتی به هم رسند و دوستی خود را تجدید كنند زانوهای شیطان سست می گردد و می لرزد به گونه ای كه نمی تواند در جائی قرار گیرد، و رگ و پیوندش از هم گسیخته شود و فریاد میزند: وای بر او (یعنی بر من ) كه سقوط و نابودی و بدبختی بدو آسیب رسانده (443) (یعنی بر من آسیب وارد ساخت ).

7- سخنان ناروا و گفتارهای حرام

هفتمین آفت مناظره ، سخنان ناروا از قبیل دروغ و غیبت و امثال آنها است كه از لوازم كینه توزی و بلكه از نتایج مناظره می باشد؛ زیرا مناظره نادرست ، هرگز از نقل سخنی كه به منظور نكوهش و توهین به صاحب آن سخن ، ایراد می شود عاری نیست . بنابراین مناظره كننده سخنان طرف را تحریف و دگرگونه وانمود می كند، و در نتیجه مرتكب دروغ و افتراء و دغلكاری می گردد. و گاهی نیز آشكارا طرف خویش را جاهل و احمق قلمداد می نماید و نادان و نابخرد برمی شمارد. پیدا است كه ثمره این كار عبارت از این است كه فرد آبرومندی را بی آبرو می سازد و حرمت او را از میان می برد.

همه رفتار سابق الذكر از گناهان كبیره می باشد، و به گونه ای در قرآن و حدیث نسبت به آنها تهدید شده است كه می توان گفت كه شعار آن از حد احصاء بیرون است . برای اطلاع از نكوهش غیبت ، همینقدر كافی است كه خداوند متعال این عمل را به (اكل میته ) یعنی خوردن گوشت مردار تشبیه كرده و می فرماید:

(( (و لایغتب بعضكم بعضا ایحب احدكم ان یاءكل لحم اخیه میتا فكرهتموه (444) ).

نباید هیچیك از شما در غیاب دیگری از او بدگوئی كند، آیا هیچیك از شما دوست می دارد كه گوشت بدن برادر مرده خود را بخورد؟ بدیهی است كه از چنین كاری متنفر و بیزار می باشید.

نبی اكرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (تمام شئون و حیثیات یك مسلمان بر مسلمان دیگر حرام ، یعنی از حرمت و اعتبار برخوردار است : خون ، مال و آبروی او دارای حرمت می باشد(445) ) و غیبت ، مسئله ای است كه در ارتباط با آبروی مسلمان می باشد، (یعنی كسی كه از دیگری غیبت می كند در حقیقت به حریم آبروی او تجاوز می كند).

و نیز فرمود: (از غیبت كردن بر حذر باشید؛ زیرا غیبت از لحاظ جرم و گناه ، سخت تر و بدتر از زنا است ؛ چون ممكن است گاهی انسان ، گرفتار زنا گردد و توبه كند و خداوند هم توبه او را بپذیرد. اما كسی كه غیبت می كند - تا آنگاه كسی كه از او غیبت شده است ، او را مورد عفو و گذشت قرار ندهد - مشمول آمرزش پروردگار واقع نمی شود(446) ).

براء می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) برای ما سخنرانی می كرد كه حتی جوجه پرنده ها و یا دختران نوجوانی كه در لانه ها و خانه های خود اقامت داشتند صدای آنحضرت را می شنیدند و آنرا درك می كردند. رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) ضمن این سخنرانی فرمود: ای مردمی كه با زبان اظهار ایمان می نمائید؛ ولی قلب و درون شما از دین و ایمان تهی است ، از غیبت كردن بپرهیزید و در صدد پی جوئی از عیوب و نقائص برادران مسلمان برنیائید؛ زیرا اگر كسی نسبت به عیوب دیگران ، كنجكاو باشد خدا نیز از عیوب وی پی جوئی می كند. و كسیكه خداوند متعال از خرده ها و عیوبش پی جوئی كند او را - حتی در میان خانه اش - رسوا و بی آبرو می سازد(447) ).

از امام صادق (علیه السلام ) است كه فرمود: (اگر یك فرد باایمان درباره یك فرد مؤ من ، آنچه از زشتیها كه با چشمان خود در او دیده و یا با گوش خود راجع به وی شنیده ، برای دیگران بازگو كند (در صورتیكه طرف راضی نباشد) از جمله كسانی است كه خداوند در مورد آنها می گوید:

(( (ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم (448) ).

محققا كسانی كه مایلند بدیها و زشتیهای افراد باایمان در میان جامعه شایع و افشاء گردد، برای آنان شكنجه ای دردناك در پیش است .

نبی اكرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (غیبت مؤ من - از لحاظ اهمیت جرم و گناه - سخت تر از سی بار زنا كردن است ). و در حدیثی دیگر آمده است كه (غیبت ، سخت تر از سی و شش بار زنا كردن می باشد).

بحث و گفتار درباره غیبت - اگر بطور كامل مطرح گردد - به طول می انجامد، و هدف ما در اینجا اشاره به اصول و ریشه های اینگونه رذائل اخلاقی است .

مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام ) روایت كرده است كه فرمود: (اگر كسی راجع به مؤ منی ، مطالبی را بازگو كند كه بدانوسیله آبروی او را از میان ببرد، و سازمان شخصیت و جوانمردی او را ویران نماید، و حیثیت او را لكه دار سازد، تا آنكه از دیدگاه مردم سقوط كند، خداوند متعال وی را از حدود و مرزهای ولایت و دوستی خود بیرون می راند و در حوزه ولایت و دوستی شیطان وارد می سازد، و شیطان نیز از دوستی وی استقبال نمی كند و او را نمی پذیرد(449) ).

امام صادق (علیه السلام ) در گزارش حدیثی كه می گوید: (عیب مؤ من بر مؤ منان دیگر حرام است ) فرمود: (منظور، صرفا این نیست كه عیبی و نقصی از یك فرد مؤ من ، نمایان و مكشوف گردد و فقط تو آنرا ببینی ؛ بلكه مقصود این است كه تو آن عیب و نقص را برای دیگران نقل نموده و از این طریق از او انتقاد كنی (450) ).

زراره از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام ) روایت كرده است كه فرمودند: (نزدیكترین مرزی كه بنده خدا را به وادی كفر نزدیك می سازد این است كه او بر اساس دین و ایمان با فرد دیگری طرح برادری و دوستی برقرار سازد؛ ولی در زیر ماسك دوستی ، لغزشها و عیوب وی را برشمرده و در روز مبادا او را به وسیله آنها سرزنش كند(451) ).

ابوبصیر از امام باقر (علیه السلام ) روایت كرده است كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (ناسزا گفتن به مؤ من ، فسق و گناه محسوب می شود. جنگ با او به عنوان كفر و خروج از ایمان به شمار می آید. خوردن گوشت او (یعنی غیبت كردن از او)، معصیتی است (نابخشودنی ). و حرمت مال او همسان با حرمت خون او می باشد(452) ).

(اگر یك فرد مؤ منی به برادر ایمانی خود (اف ) بگوید (و بدینوسیله نسبت به او اظهار دلتنگی و تنفر كند)، در حقیقت از حدود و مرزهای دوستی با وی خارج می شود. و اگر به او بگوید (تو دشمن من هستی ) قهرا یكی از آندو كافر و ناسپاس خواهند بود. خداوند متعال از مؤ منی كه در باطن خود نسبت به برادران ایمانی خویش دارای نظر سوئی باشد هیچ عملی را نمی پذیرد(453) ).

فضیل (بن یسار) از امام باقر (علیه السلام ) روایت كرده كه فرمود: (هر انسانی - اگر در پیش روی مؤ منی به وی طعنه زند و شخصیت او را مخدوش سازد - به بدترین وضع می میرد، و او نیز در خور آنست كه به خیر و نیكی بازگشت نكند و بهره ای از آن نبرد(454) ).

8 - تكبر و خودبزرگ بینی و برتری جوئی نسبت به دیگران

هشتمین آفات و عواقب سوء مناظره ، تكبر و خودبزرگ بینی و ترفع و برتری بینی خود بر دیگران است . بحث و مناظره در جلسات و محافل ، همواره با تكبر بر اقران و همگنان و اظهار برتری بیش از اندازه نسبت به آنان ، همراه است و از این حالات نابسامان روانی ، جدائی پذیر نیست . آری مناظره در محافل و مجالس در شرائطی صورت می گیرد كه انسان می خواهد زیر بار حرف حق دیگران نرود و سعی می كند آراء آنان را نپذیرد ولو آنكه حقانیت سخن آنها بر مناظره كننده كاملا ثابت و روشن گردد؛ چون از آن بیم دارد كه مبادا غلبه و پیروزی آنان بر وی ثابت شود. و حتی اگر عجز و ناتوانی ومغلوبیت او نیز برای دیگران محرز و علنی شود حاضر نیست صریحا به اشتباه خویش اعتراف كند و بگوید: (من اشتباه كرده ام و حق همان است كه طرف مقابل او می گوید). چنین روحیه ای ، نمایانگر كبر و خودبزرگ بینی است ، همان كبر و خودبزرگ بینی كه نبی اكرم (صلی الله علیه و آله ) (در مقام بیان نكوهش آن ) فرموده است : (اگر كبر و خودبزرگ بینی - حتی به مقدار ذره ای - در قلب كسی وجود داشته باشد، به بهشت راه ندارد)(455) .

پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) ضمن حدیثی - كه در بحثهای گذشته از آن یاد كردیم - كبر و منش های نابخردانه را به (بطر الحق و غمص ‍ الناس ) تعبیر فرمود. منظور از (بطرالحق )، مردود ساختن سخن گوینده آن و عدم اعتراف به حقانیت آن پس از اثبات و محرز بودن حقانیت آن است . و منظور از (غمص الناس ) پست و حقیر شمردن مردم می باشد.

چنان مناظره كننده كذائی در صدد است كه حق و حقیقت - با وجود اینكه كاملا برای وی واضح و روشن است - از نظر دیگران مخفی مانده تا بتواند آنرا بر گوینده ، رد نموده و احیانا وی را تحقیر كند؛ چون می پندارد كه فقط او محق است و طرف او به حق آشنائی ندارد و به باطل می اندیشد. و نیز تصور می كند كه طرف او فاقد ملكه و نیروی علمی و قابلیت شناخت قوانینی است كه علم و دانش را برای انسان به ارمغان می آورد.

از نبی اكرم (صلی الله علیه و آله ) روایت شده كه خداوند متعال فرمود: شكوه و عظمت ، پوشش مرا تشكیل میدهد و كبریاء و بزرگی ، رداء مرا می نمایاند. اگر كسی در این دو سمت و صفت الهی با من به نزاع و هماوردی برخیزد او را در هم شكسته و نابودش می سازم (456) ).

از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است كه رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (عظیم ترین و پرمخاطره ترین كبر، عبارت از (غمص ‍ الخلق و سفه الحق )، یعنی خوار شمردن مردم و سبك انگاری حق است . راوی می گوید: به آن حضرت عرض كردم (غمص الخلق و سفه الحق ) چیست ؟ فرمود: محتوای این تعبیر آنست كه تو حق را نشناسی و در برابر حق ، نادانی كنی و از اهل حق ، خرده گیری كرده و بیجهت آنها را مورد انتقاد قرار دهی .

اگر كسی با چنین روحیه ای با افراد جامعه رفتار كند در حقیقت با شئون خداوند متعال به نزاع و درگیری برخاسته و با او در عظمت و كبریائی و بزرگیش به هماوردی و همتائی دست یازیده است (457) ).

حسین بن ابی العلاء گفته است از امام صادق (علیه السلام ) شنیدم كه می فرمود: (كبر و خودبزرگ بینی در هر طائفه و نژادی از مردمان بد سیرت وجود دارد، در حالیكه این صفت و چنین خصیصه ای ، جامه و تن پوشی است كه صرفا بر قامت وجود الهی ، موزون می باشد. اگر كسی در این صفت با خداوند متعال درگیر شود، خدای عز و جل - جز پستی و حقارت و فرومایگی - هیچگونه حالتی را در او فزونی نمی بخشد(458) ).

از همان امام (علیه السلام ) سؤ ال كردند: (كمترین و ناچیزترین درجه الحاد و بیدینی چیست ؟ فرمود: كبر و خودبزرگ بینی ، پائین ترین درجات الحاد و بی ایمانی است )(459) .

زراره از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام ) چنین روایت كرده است كه فرمودند: (آنكه ذره ای كبر در قلب او وجود دارد، وارد بهشت نخواهد شد.)(460)

(محمد بن ) عمر بن یزید می گوید به امام صادق (علیه السلام ) عرض كردم : من غذای خوب و گوارا تناول می كنم ، و بوی خوش و عطر را استشمام كرده و از آن لذت می برم ، و بر مركب چابك و راهوار سوار می شوم ، و نوكری هم در پی من حركت می كند. آیا به نظر شما در اینگونه بهره گیری های مادی و رفتار من ، تجبر و بزرگ منشی و كبر وجود دارد كه من باید از آنها بر حذر باشم ؟ امام صادق (علیه السلام ) اندكی درنگ نمود و سر به زیر انداخت و سپس فرمود: (جبار ملعون و متكبری كه از رحمت و مهر الهی مطرود می باشد، عبارت از كسی است كه با افراد جامعه با حالت (غمص ) در ارتباط است و در برابر حق و حقیقت نادانی و بی خردی كند. عمر بن یزید عرض كرد: من حق را می شناسم و نسبت به آن ناآگاه و منكر نیستم و در برابر آن نادانی نمی كنم ؛ نمی دانم معنی و مفهوم (غمص ) چیست ؟ فرمود:

(غمص ) عبارت از كسی است كه مردم را تحقیر نموده و به آنها زور گوید و نسبت به آنها تكبر ورزد. این چنین فردی همان مصداق (جبار) و متكبر و گردنكش می باشد)(461) .

ابوحمزه ثمالی از امام صادق (علیه السلام ) روایت كرده است كه گفت : رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (خداوند متعال در روز قیامت با سه دسته از مردم هم سخن نمی گردد و به آنان با دید لطف و مرحمت نمی نگرد، و آنها را از آلودگی و زشتی رفتار، مبری و پاكیزه نمی سازد. برای این سه گروه شكنجه ای دردناك فراهم می باشد: (پیر و سالخورده زناكار، و سلطان جبار، و فقیر خودخواه ، لذا) پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) (جباران و متكبران ) را در شمار این سه گروه یاد كرد)(462) .

9- كنجكاوی از عیوب مردم و خرده گیری از آنها

نهمین آفت و عارضه زیان بخش مناظره ، پی گیری و تجسس از عیوب و زشتیهای افراد جامعه می باشد. شخص كه مناظره می كند در صدد یافتن و جستجوی لغزش زبانی و یا لغزشهای دیگر در بیان طرف خود می باشد تا آنرا برای روز مبادا! برای خود علیه طرف ذخیره و آماده ساخته و وسیله ای برای تحكیم مبانی سخن و شخصیت خود، و ابزاری برای پاكی كاذب خویش قرار دهد، و یا احیانا كمبود و نقائص خود را بدان وسیله جبران و دفع نماید.

حتی چنین حالتی برای بی خبران و افرادی كه از مجاری علم و دانش ، جویای دنیا هستند نفوذ و گسترش پیدا می كند؛ لذا از كم و كیف حالات و عیوب و نقائص طرف مقابل خود، تحقیق و كنجكاوی می نمایند تا در پی آن ، چنین عیوب و نواقص را در حضور وی به رخ او كشیده و شفاها آنها را در برابر او مطرح سازند. و احیانا فردی این چنین می كوشد این عیوب را دلیل و دستاویزی برای كوباندن طرف قرار داده و به اطرافیان می گوید: دیدید چگونه طرف را شرمسار و بی آبرو ساختم ؟!! و از این قبیل افكار و رفتار ناستوده ای كه بی خبران از دین و ایمان ، و رهروان طریقه شیطان و ابلیس مآبان ، دچار و گرفتار آن می باشند؛ در حالیكه خداوند متعال فرمود: (و لاتجسسوا)(463) یعنی در حالات و كیفیات رفتار مردم تجسس نكنید.

پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (ای مؤ منان ، مؤ منانی كه زبان شما گویای ایمان است ؛ ولی این ایمان در قلب شما نفوذ نكرده است ، از عیوب و زشتیهای مردم كاوش نكنید. اگر كسی در صدد كاویدن و پی جوئی از عیوب و خرده های دیگران برآید، خداوند متعال نیز خرده ها و نواقص او را پی جوئی می كند. و كسی كه خدای مهربان در صدد كنجكاوی عیوب وی برآید او را - حتی در درون خانه اش - رسوا می كند)(464) .

از امام صادق (علیه السلام ) است كه فرمود: دورترین و بیگانه ترین انسان از خداوند متعال ، عبارت از كسی است كه با فردی دیگر طرح برادری و الفت ببندد، و در صدد آن باشد كه لغزشهایش را ذخیره كند تا در روز و فرصت مناسبی به وسیله آنها وی را مورد ملامت و سرزنش قرار دهد)(465) (و شخصیت او را در هم بكوبد و آبروی او را از میان بردارد).

از امام صادق (علیه السلام ) است كه فرمود: (نزدیكترین راهی كه انسان را به مرز كفر می رساند این است كه فردی با فرد دیگر بر اساس دین ، طرح دوستی بریزد، و در صدد پی جوئی و برشمردن لغزشهای او برآید تا بدانوسیله در روز مورد نظر خودش ، او را به باد انتقاد و ملامت گیرد)(466) .

همان امام (علیه السلام ) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) روایت كرده است كه فرمود: (اگر كسی زشتیها و خرده های مردم را برای دیگران فاش كند و آنرا در میان آنها منتشر سازد از نظر سنگینی جرم ، همانند كسی است كه دست اندر كار همان اعمال زشت گشته است . و اگر كسی ، فرد مؤ منی را (به خاطر زشتی كار و اشتباهش ) سرزنش كند، پیش از مرگ خود دچار همان زشتی و اشتباه خواهد شد)(467) .

امام صادق (علیه السلام ) می گوید: (اگر كسی با برادر ایمانیش با ملامت و سرزنش برخورد كند، خداوند متعال ، او را در دنیا و آخرت مورد ملامت و عتاب قرار خواهد داد)(468) .

از همان امام (علیه السلام ) است كه گفت : امیرالمؤ منین علی (علیه السلام ) طی سخنانی فرمود: (رفتار برادر ایمانی خود را به نیكوترین وجه حمل كن ، مگر آنگاه كه دلیل قاطعی برخلاف توجیه خدا پسندانه تو برایت پدیدار گردد و رفتار او، راه توجیه ترا مسدود سازد. و تا آنجا كه می توانی برای گفتار به ظاهر نادرست برادر دینی خود - در جهت خیر و خوبی - توجیه نیكوئی می یابی ، نسبت به آن گفتار، گمان بد مبر(469) ).

10- بدخواهی و احساس شادی از اندوه و بدبختی دیگران

دهمین آفت مناظره ، این است كه مناظره كننده از بیچارگی و بدبختی دیگران احساس شادی می كند، و از خوشی و سعادت آنها رنجور و اندوهگین می گردد. اگر یك فرد مسلمان نسبت به برادر ایمانی خود، دوستدار و خواهان حالت و كیفیتی نباشد كه خود احساس علاقه به آن می نماید چنین مسلمانی از لحاظ ایمانی دچار نقص و گرفتار كمبود بوده و از خلق و خوی و راه و رسم اهل دین ، سخت بدور است .

این حالت پریشان و پریشانی زا غالبا در قوت افرادی راه دارد كه گرفتار اشتیاق و علاقه به اسكات و كوباندن همگنان هستند، و حس اشتیاق به اظهار فضل نسبت به برادران ایمانیشان بر قلب آنها چیره شده است .

در طی احادیث متعدد و بی شماری می بینیم كه هر فرد مسلمان نسبت به فرد همنوع خود، دارای حقوق و وظائفی است كه اگر نسبت به هر یك از آنها اهمال و كوتاهی نماید و آن حق را اداء نكند از حدود و مرزهای ولایت و دوستی خداوند متعال و طاعت از او تجاوز كرده و پافراتر می نهد، كه از جمله آنها همین حق خیرخواهی نسبت به برادران ایمانی است .

محمد بن یعقوب كلینی از معلی بن خنیس و او از امام صادق (علیه السلام ) روایتی را در كتاب خود آورده است كه معلی گفت به امام صادق (علیه السلام ) عرض كردم : یك فرد مسلمان نسبت به مسلمان دیگر چه حقی دارد؟ فرمود: هر یك از آنها نسبت به دیگری دارای هفت حق است كه واجب و حتمی الاجراء می باشد، و این حقوق از نظر ضرورت اجراء، در حدی قرار دارد كه اگر نسبت به هر یك از آنها اجحاف كند و در اداء آن سهل انگاری نماید از حوزه ولایت و طاعت خداوند بیرون می رود؛ و البته خدای را در این حقوق ، نصیبی نیست (یعنی این حقوق را باید به عنوان (حق الناس ) تلقی كرد و از آن خدا نیست كه بتواند - در صورت اهمال - از آن درگذرد؛ و در صورت پایمال شدنش ، فرد متجاوز و سهل انگار را مورد مغفرت و آمرزش قرار دهد. معلی می گوید:) به امام (علیه السلام ) عرض كردم : قربانت گردم ، چه چیزهائی این حقوق هفت گانه را تشكیل می دهد؟ فرمود: معلی ! من نسبت به تو احساس ترس و دلسوزی می نمایم و بیم آن دارم كه مبادا این حقوق را تباه سازی و نتوانی از آن صیانت و مراقبت كنی (و با پاسخ من ) به این حقوق ، آگاهی پیدا كنی ؛ ولی در بكار بستن آن سهل انگاری نمائی ؟

معلی می گوید: عرض كردم : (لا قوة الا بالله ) (یعنی امیدوارم در ظل مشیت و با استمداد از حول و قوه الهی ، توان اداء چنین حقوقی را به دست آورم . امام صادق (علیه السلام ) این حقوق را به شرحی كه ذیلا یاد می شود گزارش فرمود:

1- ساده ترین و ناچیزترین حق یك مسلمان بر مسلمان دیگر آنست كه تو خواهان همان چیزهائی برای او باشی كه خود جویا و دوستدار آن برای خویشتن هستی . و درباره او از همان چیزهائی احساس گریز و تنفر نمائی كه خود از آن متنفر و گریزان هستی .

2- از خشمگین شدن و ناخرسندی او بر حذر بوده ، و پویا و جویای مراتب رضا و خوشنودی او باشی و از دستور او فرمان بری .

3- باید به او با جان و مال و دست و پا (و همه وجودت ) مدد رسانی .

4- باید چشم بینا و رهنمودپرداز و آئینه او باشی .

5 - نباید تو سیر باشی و او گرسنه ، تو سیراب باشی و او تشنه ، تو تن پوش داشته باشی و او برهنه .

6- اگر تو دارای خادم و نوكر هستی و او فاقد آن باشد بر تو لازم است كه نوكر خود را در جهت خدمت به نزد وی گسیل داری تا جامه او را بشوید و غذای او را فراهم آورد و بسترش را آماده سازد.

7- باید سوگند او را باور داشته و بدان ترتیب اثر دهی و دعوت او را بپذیری و هنگام بیماری عیادتش كنی و (پس از مرگش ) در كنار جنازه او حضور به هم رسانی ، و اگر احساس كنی كه او به چیزی نیازمند است در تاءمین آن مبادرت و پیشدستی كنی . نباید در تاءمین حوائج او تعریفی را روا داری تا وی را ناگزیر سازی كه درخواست خود را با تو در میان گذارد و دچار شرم سؤ ال گردد؛ بلكه باید در تاءمین آن حوائج پیشدستی كنی .

اگر بدین شیوه با وی عمل كنی توانسته ای رشته ولایت و دوستی خود را با او پیوند داده و دوستی او را با رشته دوستی خود مربوط سازی (470) ).

اخبار و روایات درباره حقوق برادران ایمانی و مسلمانان نسبت به یكدیگر، بسیار فراوان (و شایان توجه می باشد كه باید در این زمینه به كتب حدیث مراجعه شود)(471) .

11- تزكیه نفس و خودستائی

یازدهمین آفت مناظره ، عبارت از تزكیه نفس و خودستائی است كه با مناظره كننده ای - یا با صراحت بیان و یا با ایماء و اشاره و یا با كنایه ، - از رهگذر تاءیید سخن خود و زشت و نادرست وانمود ساختن سخن دیگران - به این خودستائی دست می یازد. و غالبا این حالت درونی ، یعنی خودستائی را اظهار كرده و آنرا آشكارا به زبان می آورد و می گوید: (من از آن افرادی نیستم كه امثال اینگونه مطالب بر آنها ناآشنا و مبهم است )، در حالی كه (همو می داند) خداوند متعال در قرآن كریم فرموده است :

((( فلاتزكوا انفسكم )) خودستا و خویشتن آرا نباشید).

به یكی از بزرگان گفتند: آن سخن راست و درستی كه اظهار آن ، زشت و نادرست می باشد چیست ؟ در پاسخ گفت :

(چنین سخن راستی كه - علیرغم صدق و راستی - زشت می باشد این است كه انسان ، زبان به خودستائی بگشاید.

باید متوجه باشی كه خودستائی تو، - علاوه بر آنكه زشت است و خداوند متعال از آن نهی فرمود - از قدر و منزلت تو در نظر دیگران می كاهد، و موجب می گردد كه مشمول خشم خدا واقع شوی . اگر می خواهی بدانی كه خودستائی بر قدر و منزلت تو نمی افزاید، به اقران و همگنان خود بنگر، آنگاه كه آنان از طریق اظهار فضل ، به خودستائی دست می یازند، زشتی آنرا در قلب خود احساس می نمائی و طرز رفتار آنان بر روح و جانت سنگینی می كند. و تو چطور به خود اجازه می دهی - در آن لحظه كه از آنان جدا می شوی - آنها را نكوهش كنی ؟ باید بدانی كه آنان نیز به گاه خودستائی تو، بلافاصله و باطنا و با جان و دل ، ترا مورد انتقاد و نكوهش قرار می دهند و خرده گیری از تو را دست به دست می كنند و در غیاب تو و آنگاه كه از آنها جدا می شوی مكنونات قلبی و خاطره تلخ خودستائی ترا با آمیزه ای از نكوهش اظهار می كنند).

12- نفاق و دوروئی

دوازدهمین آفت مناظره ، نفاق و دوروئی و دوگانگی شخصیت می باشد كه اهل مناظره ناگزیر به چنین حالتی كشانده می شوند؛ زیرا آنان با هماوردان و رقیبان و پیروان خود با وضعی دردناك و خاطری درگیر و آشفته مواجه می گردند. و در حالیكه احیانا به ملاقات آنها اظهار محبت و اشتیاق كرده و در برخورد با آنان ، تظاهر به خوشحالی می نمایند؛ ولی در همان حال به علت بغض و كینه ای كه درون آنها را می خلد و می خراشد رگ گردن و اعضاء و اندام بدن آنها می لرزد. و همه آنها می دانند كه نسبت به یكدیگر در مورد اظهار محبت و اشتیاق ، دروغگو هستند و باطنا خلاف آنچه را كه اظهار می كنند در دل دارند.

پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (آنگاه كه مردم ، علم و دانش را فرامی گیرند؛ ولی آنرا به كار نمی بندند، و با زبان نسبت به هم اظهار دوستی می كنند؛ لكن قلبا كینه یكدیگر را به دل دارند و قطع رحم می كنند و رشته ارتباط با خویشاوندان و نزدیكان را از هم می گسلند، همانگاه خداوند متعال آنان را از رحمت خویش ، طرد نموده و آنها را كور و كر می سازد)(472) . از خداوند می خواهیم كه ما را از آسیب چنین آفات و عوارض سوئی ، مصون دارد.

این بود دوازده آفت و خصلتی كه موجب انحطاط و سقوط شخصیت انسان می گردد كه نخستین آفت از این آفت های دوازده گانه میان انسان و بهشت و سعادت او حریمی ایجاد كرده و او را از خوشبختی محروم می سازد، و بهشت را بر او حرام می گرداند و آخرین آن - كه عبارت از نفاق و دوروئی است - آتش جهنم را برای وی به ارمغان می آورد.

مناظره كنندگان در رابطه با این آفات از لحاظ پایه و موقعیت ، اوضاع مختلفی دارند، (و به هر حال از رهگذر مناظره ، بدآنها مبتلا می گردند)، حتی عظیم ترین شخصیتهای دینی و خردمندترین اشخاص ، حامل موادی از این میكروبها و آفات كشنده روحی هستند و كمتر توان آنرا دارند كه از آنها برهند منتهی می كوشند كه این بیماریهای بدخیم و آفات ناستوده در وجودشان ، نهان و پنهان بماند، و تلاش می كنند كه حالات درونی آنها برای مردم ظاهر نشود و خود نیز به درمان آنها برنمی خیزند.

آن علت اساسی و عامل عمده ای كه چنین آفات و خصلت های ناستوده ای را در قشرهای مختلف انسان به ثمر می رساند این است كه انسان علم و دانش را برای هدفی غیرالهی فرامی گیرد (و چون در مسیر پویائی افراد از علم ، غیر خدا مطرح است ، و اهداف دنیایی سراسر این مسیر را زیر پوشش خود قرار می دهد از این جهت گرفتار چنین آفاتی می شوند).

بطور فشرده باید گفت كه خود علم و دانش فی نفسه ، عالم و دانشمند را ابدا گرفتار اهمال نمی سازد؛ ولی ممكن است همین علم و دانش (به علت انحراف عالم از مسیر الهی و صراط مستقیم )، او را به سقوط و نابودی شخصیت و شقاوت و بدبختی سوق دهد؛ چنانكه همان علم (از بركات گامهای راستین و استوار عالم و دانشمند) موجبات سعادت و نیكبختی و قرب او به خداوند را فراهم آورده تا در جوار رحمت وی قرار گیرد.

آیا مناظره می تواند متضمن فائده ای باشد؟

اگر كسی به ما ایراد كند و چنین سؤ الی را مطرح سازد كه مناظره ، (كار لغو و بیهوده ای نیست ؛ بلكه ) می تواند دو بهره و فائده را برای مناظره كننده به ثمر رساند:

1- مناظره ، عامل و انگیزه تمایل و گرایش افراد به علم و دانش است ؛ زیرا اگر علاقه به ریاست و سیادت و حب جاه از دل و دماغ مردم ، بیرون ریخته شود، علوم و دانشها دچار اندراس و فرسودگی می گردد؛ و اگر ما تمام طرق و ابواب مناظره را مسدود سازیم موجب ضعف و سستی حس گرایش مردم به علم و دانش می شویم .

2- چون مناظره به منظور بازیافتن دقیق مآخذ و اسناد علم و آگاهی صورت می گیرد، ذهن انسان از مجرای چنین مناظره ای ، ورزیده شده و جان و روح آدمی نیرومند می گردد.

قبل از پاسخ به این ایراد باید یادآور شویم كه اگرچه چنین ایرادی درست ، و سخنی راست به نظر می رسد كه باید آنرا پذیرفت ؛ لكن مطالب و حقائقی را كه ما راجع به آفات مناظره یاد كردیم بدین منظور نبوده است كه همه ابواب مناظره و بحث و مناقشه را مسدود سازیم ؛ بلكه هدف ما از گزارش و توضیح این آفات و تبیین نتائج سوء مناظره ، این بود كه مناظره دارای هشت آئین است ؛ و ضمنا دوازده آفت و عارضه سوء و زیانبار را نیز به دنبال دارد تا مناظره كننده این شرائط و آفات را شناسائی و مراعات كرده ، و بحث و مناقشه خود را با رعایت این شرائط و احتراز از این آفات برگزار نموده ، و در پی آن فوائد و عوائد سودمند مناظره كه عبارت از رغبت و گرایش به علم و دانش و ورزیدگی ذهن می باشد در وی رو به فزونی گذارد.

اگر منظور از طرح چنین سؤ ال و ایراد، چنان باشد كه باید مناظره كننده دارای آزادی كامل بوده ، و بدون قید و شرط به بحث و مناقشه بپردازد، و آفات و نتایج زیانبار آنرا نادیده بگیرد، و به خاطر اینكه در او رغبتی به علم و دانش به وجود آید، همه این آفات را تحمل كند، چنین سخنی را باید یك نوع داوری زشت و نادرستی تلقی كرد؛ زیرا خداوند متعال و رسول او و شخصیتهای برگزیده الهی ، مردم را از آنجهت به علم و دانش ترغیب و تشویق كردند تا از مجرای آن به پاداش معنوی و اجر اخروی دست یابند، نه به ریاست و جاه و مقام . آری ریاست یك انگیزه طبیعی برای رغبت و اشتیاق به علم و دانش به شمار می آید و شیطان نیز ماءمور به تحریك این انگیزه و ترغیب و تحریص انسان می باشد، شیطانی كه هیچ نیازی به نیابت و مدد و یاوری انسان در این امر ندارد؛ ولی باید بدانیم گرایشی كه در انسان نسبت به علم و دانش از طریق تحریك شیطان و تشویق او به ثمر می رسد، این چنین رغبت و گرایش در افرادی به وجود می آید كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) درباره آنان فرمود:

(( (ان الله یؤ ید هذا الدین بالرجل الفاجر، و باقوام لاخلاق لهم ) )) (473)

خداوند متعال این دین و آئین مقدس را به وسیله مردی فاجر و گناهكار و در سایه همت گروهی تاءیید می كند كه از بهره دینی و نصیب اخروی محرومند.

در نقطه مقابل ، اگر در كسی زیر سایه تعالیم انبیاء و پیامبران و تشویق آنها به سعی در وصول به پاداش الهی ، رغبت و گرایشی به علم و دانش فراهم آید، چنین كسی از جمله وارثان انبیاء و خلفاء و جانشینان و نمایندگان راستین خداوند بر بندگانش او به شمار می آیند.

اما مسئله تشحیذ ذهن و ورزیدگی نیروی عقل (كه از طریق مناظره به ثمر می رسد) مسئله راست و درستی است ؛ (ولی چرا مناظره كننده صرفا در جهت ورزیدگی ذهن و تیزهوشی خویش به بحث و مناقشه روی نمی آورد و غائله سوء و آفات آنرا نادیده می گیرد و در صدد از میان بردن چنین آفاتی برنمی آید؟!) بر او لازم است كه صرفا در رابطه با مسئله تشحیذ ذهن و تقویت نیروی عقل ، دست اندر كار مناظره گردد و نیز سعی كند كه آثار سوء و آفات آنرا از خود دور سازد، آفاتی كه مشروحا از آنها یاد كردیم .

اگر مناظره كننده ، فاقد توانائی احتراز و اجتناب از چنین آفاتی باشد موظف است از تشحیذ ذهن و تقویت عقل - (كه از رهگذر مناظره ، امكان پذیر است ) - خودداری نماید، و به فراگرفتن علم و دانش و استمرار تفكر و ادامه دقتهای علمی ، فرصت خویش را مصروف سازد و جان و دلش را از آلودگیها و تیرگیهای اخلاقی پاكیزه نماید؛ چون چنین شیوه ای برای تشحیذ ذهن و ورزیدگی عقل ، از مناظره ، رساتر و كارآتر است . و ما نیز می دانیم كه ذهن و خاطر دینداران و علماء پای بند به ایمان - بدون آنكه دست اندر كار چنین مناظره های نابخردانه ای گردند - از ورزیدگی و نیروی كافی برخوردار بود.

(یك مطالعه سطحی و بررسی ساده ، ما را به این نتیجه می رساند كه ) اگر چیزی ، تنها واجد یك فائده باشد - فائده ای كه آفات و زیانهای فراوانی را به دنبال خود به بار می آورد - انسان نباید به خاطر آن فائده ناچیز، خویشتن را در معرض آنهمه آفات قرار دهد؛ بلكه حكم و قانون چنین چیزی ، همانند حكم و قانون باده و قمار است (كه نفع آنها ناچیز، ولی مضار و زیانهای آن فراوان می باشد، و) خداوند متعال درباره باده و قمار می فرماید:

(( (یسئلونك عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم كبیر و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما) )) (474)

از تو راجع به باده و قمار سؤ ال می كنند، تو در پاسخ آنها بگو: در این دو كار، جرم و گناه بزرگ ، و منافعی نیز برای مردم وجود دارد؛ ولی جرم و گناه و زیان آندو، مهمتر و بزرگتر از نفع و فائده آنها است .

(نظر به اینكه آفات و مضار شراب و قمار از منافع آن ، فزونتر می باشد) خداوند متعال شرب خمر و قماربازی را - به خاطر اهمیت و شدت مضار و آفات آنها - تحریم فرموده و با تاءكید و شدت لحنی هر چه تمامتر، حرمت آنها را علنا اعلام كرد.

آری خداوند متعال است كه می تواند اسباب و موجبات توفیق آدمی را فراهم آورد.